غزل پندیات و اخلاقی
باید از دوست بخواهیم هــدف گم نشود ای جماعت بپذیریم که صف گم نشود رهـروانی که به دنــبال نگـار آمده ایـد خیمۀ دوست... پی آب وعلف گم نشود این همه آمد وشد، شام وسحر،کوی به کوی بهر آن است! ره عز وشرف گم نشود راه طولانـی و انـواع بــلاهـا، هـشدار گوهری را که دل آورده به کف گم نشود راه ما راه ولایـی است به امیـد علـی مدد از غـیب رسـد راه نجـف گم نشود کشتۀ دوست شدن قدمت خـلـقت دارد همتی شیــوه ی خوبـان سلـف گـم نشود راه و بیراهه زیاد است ولی ای یاران عـاشــق و دلـشدۀ وادی طـف گـم نشود آری ای منتظـران بـانگ ظهور دلبـر در هیـاهــوی نــی و نغمـۀ دف گـم نشود |